سیمای فرزانگان گلپایگان( 18)
زندگی نامه عالم فرزانه ابوالشهید
آیة الله حاج شیخ علی افتخاری گلپایگانی (ره)
( قسمت دوم )
سجایای اخلاقی وموعظه
دوری از تجمیع زخارف دنیا و مخالفت قولی و عملی آن بزرگوار با گرایشات رنگارنگ مادی از ویژگیهای ممتاز و بارز این مرد بزرگ بود لکن در عین حال از رسیدگی به طلاب و نیز مستمندان هرگز غافل نشد و تا آخرین روزهای زندگی در این زمینه فعال بود .هرگز خودستائی و عجب در قاموس زلال و پاک زندگی آن بزرگ مرد دیده نشد، تواضع و فروتنی خصلت برجسته او بود. همواره در میدان مبارزه با نفس آماده بود و با عمل و رفتار متواضعانه همگان را به خیر و رشد راهنمائی میکرد و امربه معروف و نهی ازمنکر را وظیفه خود می دانست.
ازنمودهای امانت وصلاح وسدادایشان آن که مکرر ازجانب مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی حامل پیام برای مرحوم امام خمینی رضوان الله علیه وبالعکس بوده اند .
در سنّ هفتاد سالگی یعنی پانزده سال قبل از رحلت، در نوشتههای خود آورده اند : " بنابر شناسنامه، اکنون هفتاد سال دارم و من رو سیاه هفتاد روز هم اطاعت ندارم چه رسد به هفتاد سال، باید بگویم ایام عمر سر آمد و چیزی از نسیم انسانیت و آدمیت استشمام نکردم ، عمرم در غفلت سپری شد و اگر فضل و رحمت الهی نباشد گرفتار عقوبت خواهم بود."
یکی دیگرازعلایم تواضع ایشان این که وقتی از ایشان خواسته شد موعظهای بنمایند، بعد از مقدّمه ای فرموده بودند : " امیدوارم در مرحله ی اول بتوانیم خودمان را حفظ کنیم و به خودم میگویم که مواظب خودت باش، اگر کسی صدای مرا میشنود و اثری دارد میگویم مواظب خودتان باشید ،تذکری که به رفقا و برادران بخصوص طلاب جوانی که مشغول تحصیل هستند عرض میکنم، با امکانات و شرایطی که فعلاً موجود است اگر کسی در تحصیل کوتاهی بکند انصافاً مقصر خواهد بود الفُرصّة تمرّ مرّ السّحاب. "
وقتی از ایشان در مورد عنایات حضرت حق متعال در حج و مناسک آن سؤال شد با اشاره فرمودند : " اگر کسی موفق شود در حرمین شریفین حالی پیدا بکند، انشاء الله مورد عنایت هم واقع میشود وبعد دعا کردند: خداوند انشاء الله وجود مقدس حضرت بقیة الله امام زمان (عج) را از همه ما راضی و خشنود بفرماید و ما را موفق بدارد که بتوانیم رضای آن حضرت را جلب کنیم و اسباب ناراحتی برای آن حضرت نشویم.
فعالیت ها وخدمات اجتماعی
ایشان ازاساتید برجسته حوزه علمیه قم ،عضوجامعه مدرسین وعضوسابق شورای عالی حوزه و سالیانی متمادی عضو شورای استفتا ءمرحوم آیه الله العظمی گلپایگانی و سپس چندین سال عضو شورای استفتاء مرحوم آیه الله بهجت بودند ، خود ایشان در این رابطه مینویسند: " چهل سال در جلسه استفتاء در خدمت حضرت آیه الله گلپایگانی و خدمتگزار اهل علم و فضل بودم وبیش از ده سال در خدمت حضرت آیه الله بهجت در جلسه استفتاء و فعالیتهای دیگر مشغول بودم. ".
درسال های مختلف انقلاب اسلامی همواره یارامام ومقام معظم رهبری بوده ودرطول جنگ تحمیلی پشتیبان رزمندگان اسلام بود ودرهمین راه شهید عزیزمحی الین راتقدیم اسلام وانقلاب نمود.
ازدیگرفعالیت های ایشان تقیُّد به امرتبلیغ وارشاد مردم بود، وی مقید بود که همه ساله خصوصا درایام ماه محرم ، صفر و همچنین ماه مبارک رمضان به سفرتبلیغی برود ، بیش از چهل سال جهت تبلیغ و ارشاد به گلپایگان رفت و در مسجد مرحوم حجة الاسلام در خدمت مومنین و مراجعین بود. با اینکه از لحاظ سنّی میبایست از فعالیتهای مختلف خویش بکاهند، لکن با کمال اخلاص و احساس مسئولیت به خوبی از عهده برآمد و هرگز احساس خستگی نکرد .
تا این اواخر همچنان به تدریس فقه و بعضی مباحث اخلاقی و تفسیری اهتمام داشت. علاوه برتدریس، در سطوح عالیه حوزه علمیه قم بعنوان ممتحِن شفاهی ایفای نقش مینمود. در حلّ مسائل و مشکلات اجتماعی خصوصا طلاب وروحانیون ایفای نقش می نمود وانجام وظیفه می کرد. خدمات علمی ایشان هیچگاه تعطیل نشد ، در پاسخ به سؤالات مختلف احکام، عقاید، اخلاق، سلوک، در بیت مرحوم آیها…گلپایگانی، مرحوم آیها…بهجت و دفتر مقام معظم رهبری و همچنین در سفرهای حج و عمره راهنما و آرامش بخش افراد بود
امامت جمعه وجماعت
ایشان چندسالی منصب امامت جمعه شهرستان گلپایگان رابرعهده داشتند وبعد از زمان مرحوم آیتالله گلپایگانی مدت مدیدی شبها امامت جماعت مسجد مدرسه آیة الله گلپایگانی وظهرها امامت جماعت مسجدرفعت واقع درخیابان صفائیه قم را بر عهده داشتند و بسیاری از علما وفضلاء میآمدند و پشت سر ایشان نماز را اقامه میکردند. نماز جماعت ایشان انصافاً بسیار دلنشین بود و نشان از اخلاص بالای آن رجل الهی داشت.
آشنایی ایشان با آیة الله بهجت
ایشان درمصاحبه ای که با " پایگاه خبری فردا " داشتند فرموده بودند : " آشنایی من با آیة الله بهجت برگشت به 50 سال قبل دارد ، البته متاسفانه این طوری نبود که ما ایشان را از ابتدا به طور کامل بشناسیم و از مقامات علمی و معنوی ایشان به درستی استفاده کنیم. این بزرگترین حسرتی است که من در زندگی داشته ام.مرحله اولیه آشنایی بنده با این عالم بزرگ و عارف الهی آنجایی بود که آقا تازه به قم مشرف شده بودند و از نجف آمده بودند. حدود یک سالی در فومن رشت بودند و بعد هم که مرحوم آیتالله بروجردی به قم آمدند آقای بهجت هم آن موقع در قم بودند. یعنی بعد از آمدن آقای بروجردی به قم آمدند. ایشان منزلی محقری در اطراف پل آهنچی اجاره کرده بودند و آنجا تشریف داشتند و حقیر هم با یک نفر دیگر از دوستان به نام آقای محمد رحیمی یزدی زارچی، خدمت آقا می رسیدیم و قسمتی از منظوم? مرحوم حاج ملا هادی سبزواری را ایشان برای ما تدریس می کردند.
در آن موقع وضعیت آقا طوری نبود که حتی خواص آنطوری که باید ایشان را بشناسند، چون واقعا ویژگی های شخصیتی ایشان آن دوران معلوم نبود.یعنی کسی ایشان را درست و حسابی نمی شناخت. در آن مقطع من حدود 6 ماه برای درس و بحث خدمت ایشان می رسیدم و گاهی اوقات که می رفتم کاملا تنها بودم و اکنون من تحسّر دارم و واحسرتا می گویم که چرا در آن شرایط من نمی دانستم که در خدمت چه کسی هستم و کجا هستم و استاد من چه انسان الهی و کاملی است، واقعا این موضوع را خود من هم در آن شرایط و زمان متوجه نبودم " در ادامه مصاحبه ، ایشان فرموده بودند : " بعد از فوت مرحوم آیت الله گلپایگانی خدا خواست که من در جلسه استفتای مرحوم آیت الله بهجت شرکت کنم البته این مساله به دلیل عنایت و لطفی بود که ایشان به بنده داشتند ،بنده به عنوان ادای حقوقی که این بزرگوار بر ما داشتند نامه های که تقریبا خصوصی بود برای آقا به دلیل اعتماد و عنایتی که ایشان به حقیر داشتند اجمالا نگاهی می کردم و از استفتائات جدا می کردم. آن مقداری هم که می توانستم به مسائل استفتا رسیدگی می کردم و یادداشت هایی برمی داشتم و خدمت آیت الله بهجت می دادم تا ایشان جواب دهند.این بزرگوار عالمی ربانی، تربیت شده الهی و فقیه صمدانی بود. یعنی فقیهی بود که پشتوانه اش خدا بود. در مدتی که بنده در خدمتشان بودم در هیئت استفتاء برای من همیشه این نکته به چشم می آید که نظری که آقا می دهند نظری است که پشتوانه معنوی دارد. یک چیز دیگری هم در کار هست. ایشان عارف بود اما عارف خدایی عارف الهی بود عارفی بود که روشش همانی بود که رسول خدا و ائمه صلوات الله علیهم اجمعین خواسته اند ، واقعا متخلق به اخلاق الهی بود و در عمل می شد این خُلق و خُو را دید. . همیشه یافته ام که مرحوم آیت الله بهجت خودش را برای خدا آماده کرده بود و در این مدتی که من در محضر ایشان بودم خاطرات زیادی را در ذهن دارم که همین خدامحوری را در خلق و خوی ایشان را به ذهن متبادر می سازد . "
خاطره ای از آیت الله درمورد رفع حوایج مردم
یادم هست ایشان حتی الامکان سعی داشت تا کسی را که به ایشان مراجعه می کند رد نکند و جواب مثبت داده شود. یک روز حدود ساعت 9 یا 10 صبح بود که به سمت منزل ایشان حرکت کردم. آن موقع منزل آقا در حول و حوش محله ارگ بود. خانه بسیار کوچکی داشتند. فکر می کنم 80 متر بیشتر وسعت نداشت. کلا 3 اتاق داشت که یکی از اتاق ها در اختیار همسر آقای بهجت بود. آن دو اتاق هم در واقع یک اتاق بود که خودشان دو قسمتش کرده بودند که یک قسمتش کتابخانه و یک قسمتش هم پذیرایی بود.من طبق معمول هر روز یک ساعت خدمت ایشان می رسیدم ،در یکی از این روزها که آمدم دیدم که فردی دم درب ایستاده شخصی معمولی است و با آقای بهجت درحال صحبت کردن است. نزدیک آمدم دیدم که چون تابستان بود آقا یک پیراهن نازک پوشیده بودند و دم درب مشغول صحبت کردن با ایشان هستند. نزدیک تر که آمدم متوجه شدم این شخص یک مشکل مالی پیدا کرده است و از آقا می خواهند راه چاره ای را پیش پایش قرار دهد.آیت الله بهجت هم به آن شخص فرمودند برای اینکه انشاالله مشکلتان حل شود این دعای « اللّهُمَ اَغنِنِی بِحلالِکَ عَن حَرامِک و بِفَضِلکَ عَمَّن سِواک » را صبح و شب بخوانید انشاالله اثر دارد.آن شخص گفت که من این را بلد نیستم و یادم میرود. این را بنویسید و به من بدهید. آقا هم آنجا بدون عبا و بدون عمامه همچنان ایستاده بودند و با این شخص صحبت می کردند و آخر هم به من گفتند شما بنویسید روی کاغذ و به این آقا بدهید.
من پرسیدم « بطاعتک عن معصیتک» را هم به انتهای دعا اضافه کنم فرمودند نه خیر فقط همان دعا را بنویسید و قبل و بعدش هم صلوات بفرستید. آقا اعتقاد داشتند اثر دعا در همان چیزی است که از حضرت امیر نقل شده است . واقعا این دعا برای من هم خیلی تاثیر داشت. اما منظور من این است که آقای بهجت یک مدت زیادی را با آن وضعیت و در آن گرما جلوی درب ایستاده بودند و سعی داشتند تا این شخص را راضی بدرقه کنند . "
خاطره ای دیگر از ایشان در زمینه مسایل مالی و حق الناس
یادم هست پنج شنبه شبی جسله استفتاء خاتمه پیدا کرد و بعد از جلسه به من گفتند که آقا با شما کاری دارد. رفقا متفرق شدند و بعد آقا به اتاقی که من در آن تنها بودم تشریف آوردند. یک بقچه همراهشان بود که داخلش تعدادی پارچه ، مقداری پول و یک شناسنامه بود. شناسنامه متعلق به یکی از آقایان اهل رشت بود. ایشان فرمودند این بقچه خیلی وقت است نزد ماست و خبری هم از صاحبش پیدا نکردیم.
به بنده فرمودند شما این پارچه ها را و این پول را از طرف صاحبش به عنوان صدقه به فقرای غیر سید بدهید. عرض کردم چشم. فرمودند قبلش این پارچه ها و این پول ، صورتش گرفته شود و بعد 2 کپی از این صورت ها تهیه کنید که یکی نزد شما باشد و یکی هم نزد من. علاوه بر این، پارچه ها قبل از آن که به فقرا داده شود ارزشش معلوم شود و ضمنا با پشتوان? این پولها که طلاست ارزیابی و مقایسه شود و ببینیم که با طلا چقدر می ارزد .این مطلب برای این است که اگر ما این وظیفه را انجام دادیم و به فقرای غیر سید رساندیم و صاحبش پیدا شد و راضی به صدقه نشد ما بتوانیم آن مقداری که از مالش مصرف کردیم با پشتوانه طلا ادا کنیم و او را راضی کنیم. در آخر هم فرمودند که باید انسان در دنیا مواظب باشد دلها را نخراشد.
واقعا در نظرعلمای بزرگی همچون امام خمینی (ره) ، آیت الله بروجردی ، آیت الله گلپایگانی و ایت الله بهجت غیر از خدا چیز دیگری مطرح نبوده است و این افراد خود را برای خدا آماده کرده بوند و خدا هم این افراد را یاری کرده است. در همین داستان انقلاب اسلامی این آقایان نه اسلحه داشتند و نه ثروت اما کار به جایی رسید که تمام قدرت ها در مقابل یک الله اکبر مردم متزلزل شدند. "
(ادامه دارد)
« سعید نخعی گلپایگانی »
منابع ومآخذ :
1-کتاب دانشمندان گلپایگان ،ج 2 ، ص 111 .
2-پایگاه خبری فردا .
3- پایگاه اطلاع رسانی حوزه .